تعميركار كوچك من
جشن تولد 3سالگي
تم تولدم كار مامان اينم از كادوهاي تولد دست همگي درد نكنه شب خوبي بود انشاالله جشن تولد صدو بيست سالگيت دلبندم (شب موقع خواب بهت ميگم تولدت مبارك ميبوسيم و ميگي انشاالله جشن تولد تو ) ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:05
فرشته آسماني ما زميني شدنت مبارك
عقد كنون خاله اسما
پنجشنبه شب عقدكنون خاله اسما بود شما تا تونستي شيطوني كردي البته شيطونيات زيادم بد نبود بيشترش ميرفتي سراغ عروس و داماد آخر سرم شاباشارو از تو سفره ور داشتي و ريختي رو سر خاله اسما و عمو امير همه زديم زير خنده تا 4 صبح هم بيدار بودي البته يه شب كه هزار شب نميشه مگه نه؟ ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:42
باغ
مهد قرآن
ديروز اولين جلسه مهد قرآن بود شما بعد اينكه ناهار خوردي شروع كردي به نق زدن چرا نميريم پس كي ميريم و ازين حرفا نيم ساعت مونده به شروع كلاس راه افتاديم رفتيم اولش يكم نشستم تو كلاس ولي بعد رفتم بيرون كلاس تا شما عادت كني به محيط پسر خوبي بودي اصلا گريه نكردي ...
نویسنده :
مامان و بابا
13:22
يا مهدي
چاقو
ديروز داشتي با قيچي مقوارو برش مي دادي منم مشغول كار بودم كه يهو اومدي گفتي مامان ببين چاقو درست كردم قربون پسر هنرمندم ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:01
اولين تجربه استخر گل پسري
ديروز بعد از ظهر همراه بابارضا رفتي استخر اين اولين باري بود كه استخر ميرفتي چون بابا شبش شيفت بود نتونست همراه شما بياد فكر ميكردم گريه كني و نري تو آب ولي خدارو شكر نترسيدي و كلي كيف كردي امروز صبح هم از خواب بيدار شدي و ميگي زنگ بزنيم بابارضا بياد دنبالم بريم استخر انگار بد جوري به دهنت مزه كرده ها ...
نویسنده :
مامان و بابا
17:14