عقد كنون خاله اسما
پنجشنبه شب عقدكنون خاله اسما بود شما تا تونستي شيطوني كردي
البته شيطونيات زيادم بد نبود بيشترش ميرفتي سراغ عروس و داماد
آخر سرم شاباشارو از تو سفره ور داشتي و ريختي رو سر خاله اسما
و عمو امير همه زديم زير خنده
تا 4 صبح هم بيدار بودي
البته يه شب كه هزار شب نميشه
مگه نه؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی