حكايت سلموني رفتن علي كيا
بعد اصلاح قبل اصلاح
علي كيا جون پري روز براي اولين بار بابايي بردت سلموني مامانم تو ماشين نشسته بود مات و مبهوت داشتي اطراف نگاه ميكردي اصلا گريه نكردي تا اينكه آقاي آرايشگر سرتو محكم گرفت تا جلوي موهات مرتب كنه اونوقت بود كه شروع كردي به گريه كردن بعدش دوباره آروم شدي وقتي مامان بزرگ اينا و عمه خاله ديدنت حسابي ذوق كردن و خوششون اومد و كلي بوسه بارونت كردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی