حرف و حديث هاي پسركم
مامان:علي كيا ميخواي يه خواهر يا يه برادر داشته باشي؟
علي كيا:نه مامان ميخوام خالي بمونم
علي كيا:خانم معلم مامانم مياد دنبالم
معلم حواصش نيست
علي كيا:خانم معلم باشمام مثل مجسمه نگاه نكنين نميدونين
من حساسم
مامان و بابارو ميبوسي بعد ميگي مامان تورو محكمتر ميوسم
آخه بابا ريشاش ميره تو صورتم
علي كيا در حال تماشاي فيلم:مرده تو فيلم عصباني ميشه
و علي كيا ميگه وقتي كسي عصباني ميشه ميگن دندون رو
جيگر بذار
وفات امام رضا بود كه گفتي حوصله ام سر رفتي بريم پارك بادي
تويي (پارك سر پوشيده) رفتيم و ترانه هاي بچگانه گذاشته بودن
برگشتي ميگي مامان وفات اينا آهنگ گذاشتن
چندتا دونه توت فرنگي انداختي تو كيسه و ميگي:
من آقاي فروش توت فرنگيم
از پنجره بيرون نگاه ميكردي و برف نرده هاي وسط خيابون پوشونده بود
يهو برگشتي ميگي:عمه دسته خيابون چرا نيست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی