علي كيا پشمك به دست
روز عيد فطر بعد برگشتن از صحرا يسر رفتيم پارك اين پشمكم گرفته بودي دستت ول كنم نبودي نمي خورديش فقط دوست داشتي باهاش بازي كني سوار سرسره ام كه شدي همش حواست به صداي موتور برق پشمكيه بود نميدونم چرا انقد از ماشين و موتور و ازين جور چيزا خوشت مياد
دوست دارم پسرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی