عروسي دايي
20 مهر عروسي دايي بود كه حسابي خوش گذشت جاي همه اونايي كه نبودن خالي اين چند وقته كه درگير مراسم عروسي بوديم زياد ميرفتيم خونه بابارضا شما از خدا خواسته يك ذوقي ميكردي كه نگو وقتي ميومديم خونه ميگفتي بازم ميريم خونه بابارضا چون سروصداي زيادو دوس نداري تو مراسم بعد از ظهر حضور نداشتي ولي رستوران و مراسم بعد شام بودي كه بابايي مواظبت بود تا به مامان بيشتر خوش بگذره كه حسابيم خوش گذشت ولي فقط تونستم يه عكس از شما بگيرم اونم به زور ...
نویسنده :
مامان و بابا
14:27