علي كياعلي كيا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

دفترچه خاطرات علی کیا کوچولو

من متولد ۲۵خرداد ۹۱ ام

آقا پليس

شبا كه ما مي خوابيم آقا پليس بيدار ما خواب خوش ميبينيم اون دنبال شكار آقا پليس زرنگ با دزدا خوب ميجنگه ما پليس دوست داريم بهش احترام ميذاريم كلماتي كه با رنگ قرمز نوشتم شما خودت ميگي فداي شعر خوندنت بشم من ...
14 ارديبهشت 1393

خواب بعد از ظهر

ناهار و خوردم و حالا     چشمامو كم كم ميمالم ميخوام يه چرتي بزنم     چقدر خوبه خوش بحالم وقتي كه عصر بيدار شدم    سرحال و پر نشاط ميشم با بچه هاي همسايه       باز راهي حياط ميشم ...
11 ارديبهشت 1393

تاج محل

پنج شنبه بصرف ناهار بابايي ماروبرد تاج محل حسابي چسبيد هوا خنك بود و درختا همه پر شكوفه بودن خلاصه هوا خيلي خوب بود شما هم كه همش پي گربه ها بودي آخه تا بوي كباب به دماغشون خورد سريع خودشون رسوندن پيش ما شما هم حسابي بازي كردي همش ميگفتي گربه بيا بهشون نون ميدادي قربونت برم كه انقد مهربوني   ...
6 ارديبهشت 1393

مامان پل

  قند عسلم انقد دوست داري مامان برات پل درست كنه و شما ماشين و قطار از زيرش رد كني بعد از رد كردن ماشينا نوبت به خودت ميرسه با كله ميري تو پل بعدش كه ميبيني نميتوني رد بشي ميگي ع’د’دي بژرگ يعني اينكه علي كيا بزرگ و نميتونه از زير پل رد شه ...
3 ارديبهشت 1393

الو سلام

تازگيا وقتي حوصله ات سر ميره با تلفن صحبت ميكني مامان شماره رو ميگيره شما هم حرف ميزني اينجا داري با بابا رضا حرف ميزني وميگي بريم باغ بعدشم ميگي باباجي (بابا رضا) خوايش (خواهش) امروزم تلفني با بابا صحبت كردي و گفتي بابا بشتني قربون شيرين زبونيات بره مامان ...
3 ارديبهشت 1393

درك مفاهيم

گل پسرم مفاهيم بزرگ و كوچيك و سنگين و سرد و گرم و خيس و خشك و پر و خالي تاريك و روشن بخوبي ياد گرفتي آفرين به تو عسلم ...
2 ارديبهشت 1393