علي كياعلي كيا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

دفترچه خاطرات علی کیا کوچولو

من متولد ۲۵خرداد ۹۱ ام

محل عبور عابر از پيانو !!

علي كيا ديشب رفتني خونه بنيامين اينا پشت چراغ قرمز تابلوي بالايي رو ديد و خيلي با متانت فرمود " اين آقا داره رو پيانو راه ميره ! " فكر نكنم تا حالا كسي همچين تشابهي رو كشف كرده باشه   ...
17 بهمن 1393

وصل كن

پسر باهوش مامان و بابا يه چند وفتي ياد گرفتي كه شكلهاي شبيه همو پيدا كني و وصلشون كني بهم كلي ازين كار لذت ميبري ...
14 بهمن 1393

ده بهمن

جمعه بعد از ظهر شما حوصله ات سر رفته بود و با هم رفتيم شهر بازي كلي كيف كردي بعدش رفتيم پارك جنگلي و آش خورديم برگشتني يه كيك كوچيك گرفتيم آخه تولد عمه آرزو بود به صرف كيك و چاي دعوتشون كرديم خونمون شما عمه رو كه ديدي بغلش كردي و گفتي عمه تولدت مبارك ...
14 بهمن 1393

تولد خاله طوبا

5بهمن تولد خاله طوبا بود مامان كيك درست كردو رفتيم خونه بابا رضا دور همي يه تولد كوچيك گرفتيم اينم دايي امين و خاله طوبا هستن كه دارن روبوسي ميكنن   ...
8 بهمن 1393

حال اين روزهاي ما

قند عسل مامان و بابا ؛ اين روزاي ما پر شده از حرفاي قشنگ و شيطونياي شما انقد بلبل زبوني ميكني كه نگو دستات كرم ميزني و ميگي مامان دستام كرمي بايد جذب شه يا وقتي ميريم بيرون دم در ميگي مامان گاز بستي يا يه چيزي روغيب ميكني ميگي  هجي مجي ناپرجي  يا بعضي كلمات با اينكه بلدي اشتباه تلفظ ميكني و ميگي وقتي كوچولو بودم ايجوري ميگفتم يه چند وقتي ميشه كه بهونه گير شدي و سر هر چيز كوچيكي قشقرق به پا ميكني كلي گريه ميكني و داد ميزني كه البته اينا اقتضاي سنت هر از چند وقتي رفتارهاي جديدي از خودت نشون ميدي امروز دراز  كشيدي رو فرش آشپزخونه ميگي بب...
4 بهمن 1393

كاردستي مامان و علي كيا

چند روز پيش مامان و علي كيا تصميم گرفتن يه كار دستي با كمك هم درست كنن ماماني كاغذارو برش ميزد و علي كيا ميچسبوند رو ديوار آخر سرم دوربين گرفت دستشو از شاهكار هنري مامان و خودش عكس گرفت آخه جديدا عاشق عكاسي شده   ...
4 بهمن 1393

بابا شدم

تازگيا علاقه خاصي پيدا كردي به بابا شدن دوست داري شبيه بابا شي ميري كلاه و شال و دستكش بابا رو ورميداري و ميپوشي ميگي بابا شدم گل پسرم آرزوي منم اينكه شبيه بابا شي آخه بابايي همه چي تموم ...
4 بهمن 1393
1