علي كياعلي كيا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

دفترچه خاطرات علی کیا کوچولو

من متولد ۲۵خرداد ۹۱ ام

علي كيا پشت پرچين بهار ! ( آخرين ساعات بهار 1392 )

شكست عهد من و گفت: هر چه بود گذشت به گريه گفتمش: آري‌، ولي چه زود گذشت بهار بود و تو بودي و عشق بود و اميد بهار رفت و تو رفتي و هر چه بود گذشت شبي به عمر گرم خوش گذشت آن شب بود كه در كنار تو با نغمه و سرود گذشت چه خاطرات خوشي در دلم به جاي گذاشت شبي كه با تو مرا در كنار رود گذشت گشود بس گره آن شب ز كار بسته‌ی ما صبا چو از بر آن مشك سود گذشت غمين مباش و مينديش از اين سفر كه ترا اگر چه بر دل نازك غمي فزود، گذشت ...
31 خرداد 1392

بدون عنوان

ملي پوشان پيروز باشيد       خرم چون گل هر روز باشيد ايران نامت جاويد بادا            رخشنده چون خورشيد بادا ...
28 خرداد 1392

آزادگي برنده شد

    دوباره می‌سازمت وطن! اگر چه با خشت جان خویش ستون به سقف تو می زنم، اگر چه با استخوان خویش دوباره می بویم از تو گُل، به میل نسل جوان تو دوباره می شویم از تو خون، به سیل اشک روان خویش   دوباره ، یک روز آشنا، سیاهی از خانه میرود به شعر خود رنگ می زنم، ز آبی آسمان خویش اگر چه صد ساله مرده ام، به گور خود خواهم ایستاد که بردَرَم قلب اهرمن، ز نعره ی آنچنان خویش     هزاران تبريك هزاران شادباش   پيروزي ملت ايران مبارك   ...
25 خرداد 1392

بدون عنوان

پارسال درست همين موقع بود كه مامان بي صبرانه منتظر نوبت عملش بود تا تو بدنيا بياي و صورت ماهتو ببينه آخه مامان تا  لحظه تولد همش ميگفت علي كيا كپي باباش ميشه ولي كاملا برعكس شد بابا كلي استرس داشت كه همه چي درست پيش بره و نكنه چيزي درست انجام نشه نه كه خودش يه پا دكتره حواسش به همه چي بود مدام به دكتر زنگ ميزد و ميپرسيد كي نوبت عمل خانمم ميشه  مامان بزرگ و عمه و خاله و... همه منتظر بودن بالاخره ساعت يك و بيست دقيقه بود كه منو بردن اتاق عمل دم دماي اذان ظهر بود اصلا استرس نداشتم فقط ميخواستم هر چه زودتر بدنيا بياي عمل خيلي خوب بود چند دقيقه بيشتر طول نكشيد كه صداي گريه تو رو شنيدم چه حس خوبي داشتم    با شنيدن صدات از خو...
25 خرداد 1392